ردیف | اسم فارسی | معنای نام |
۱ | بادام | نام میوه ای مقوی کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است و جزو آجیل های محبوب. |
۲ | بادامک | بادام کوچک، نوعی درخت بادام |
۳ | بارلی | بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند |
۴ | بارنک | نام درختی می باشد. |
۵ | بافرین | بآفرین: لایق تحسین و تشویق، درخور آفرین |
۶ | بالنده | آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است. |
۷ | بالیده | رشد و نمو کرده |
۸ | بامک | بامداد، صبح |
۹ | بامی | درخشان، لقب شهر بلخ |
۱۰ | بامین | نام روستایی در نزدیکی هرات |
۱۱ | بانو | عنوانی احترام آمیز برای زنان، بصورت پسوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد، به معنی ملکه، خانم، مانند ماه بانو، گل بانو |
۱۲ | بانوگشسب | از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه و همسر گیو و مادر بیژن اسم دختر |
۱۳ | باور | مجموعه اعتقاد هایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود. |
۱۴ | بخت آفرید | آفریده بخت و اقبال |
۱۵ | بدن گل | آن که بدنی لطیف و زیبا |
۱۶ | برزآفرید | آفریده با شکوه، نام مادر فرود |
۱۷ | برزین | (فارسی، کردی) باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شاة ماد، نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بةرزین) |
۱۸ | برشید | بر (میوه) + شید ( خورشید) |
۱۹ | برفی | سفید و زیبا مانند برف |
۲۰ | برفین | سفید و زیبا مانند برف |
۲۱ | برگ | به ضم ب، ابرو |
۲۲ | برهون | هاله، خرمن ماه |
۲۳ | بلقیا | بلقیس |
۲۴ | بلقیس | ملکه شهر سبا که معاصر سلیمان بود و به دیدن او رفت. |
۲۵ | بلوط | گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است. |
۲۶ | بمانی | نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند. |
۲۷ | بنفشه | گلی که در فصل بهار می روید و دارای رنگهای گوناگون است. |
۲۸ | بنیتا | دختر بی همتای من |
۲۹ | بوران دخت | پوران دخت |
۳۰ | بوژنه | شکوفه، غنچه |
۳۱ | بوستان | بستان، باغ |
۳۲ | بویه | آرزو |
۳۳ | به آفرید | به (بهتر، خوبتر) + آفرید (آفریده)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار |
۳۴ | به آفرین | به (بهتر یا خوبتر) + آفرین (واژه تحسین) |
۳۵ | به آیین | دارای آیین بهتر |
۳۶ | به خاتون | به (فارسی) + خاتون (سغدی) بهترین بانو |
۳۷ | به گل | مرکب از به (زیباتر) + گل |
۳۸ | بهار | (فارسی، کردی) نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان ، شکوفه درختان خانواده مرکبات ، کنایه از لطافت و زیبایی ، نام شهری در کردستان، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد “ملک الشعرای بهار” (نگارش کردی : بةهار) persian female names |
39 | بهارآفرین | آفریننده بهار |
۴۰ | بهارا | بهار |
۴۱ | بهاران | هنگام بهار، موسم بهار |
۴۲ | بهاردخت | دختر بهار |
۴۳ | بهاررخ | آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد. |
۴۴ | بهارک | مثل بهار، مانند بهار |
۴۵ | بهارگل | گلی که در بهار می روید |
۴۶ | بهارناز | موجب فخر و نازش بهار |
۴۷ | بهاره | منسوب به بهار، بهاری، متولد شده در بهار |
۴۸ | بهارین | منسوب به بهار، بهاری |
۴۹ | بهامین | به ضم ب، فصل بهار، بهار |
۵۰ | بهانه | دلیل، علت |
۵۱ | بهاور | گرانبها، پر ارزش، مرکب از بها (ارزش) + پسوند دارندگی |
۵۲ | بهتا | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا) |
۵۳ | بهدخت | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + دخت (دختر) |
۵۴ | بهدیس | مانند به (به میوه ای خوش عطر و بو) |
۵۵ | بهرامه | ابریشم، بیدمشک |
۵۶ | بهرانه | مرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت) |
۵۷ | بهرخ | کسیکه چهره ای خوب و زیبا دارد. |
۵۸ | بهرو | دختر زیبا، خوبرو، نیک منظر، خوش چهره |
۵۹ | بهروزه | خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی |
۶۰ | بهسا | بانوی خوش چهره، دختر زیبا رو |
۶۱ | بهشت | (فارسی، کردی) فردوس، جنت (نگارش کردی : بةهةشت) |
۶۲ | بهشته | بهشت نام فارسی |
۶۳ | بهشید | مرکب از به (بهتر،خوبتر) + شید (روشنایی یا خورشید) |
۶۴ | بهکامه | مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو) |
۶۵ | بهمن دخت | دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن |
۶۶ | بهناز | مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه) |
۶۷ | بهنواز | مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده به معنای نوازش کننده و مهربان است. |
۶۸ | بهنوش | مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل) |
۶۹ | بهی | به (میوه) |
۷۰ | بهین | مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده) |
۷۱ | بهین بانو | مرکب از بهین (بهترین) + بانو |
۷۲ | بهین دخت | مرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر) |
۷۳ | بهینه | بهترین، خوبترین |
۷۴ | بی بی گل | بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده اسم پسر |
۷۵ | بی بی ماه | بی بی (ترکی) + ماه (فارسی) |
۷۶ | بی بی ناز | بی بی (ترکی) + ناز (فارسی) نام دختر ایرانی |
۷۷ | بیتا | بی همتا، بی نظیر |
۷۸ | بیدخت | نام ستاره زهره |
۷۹ | بیدگل | نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان |
۸۰ | بیژه | ویژه، خالص |
ردیف | اسم ایرانی | ریشه نام | معنی اسم |
۱ | بابان | کردی | خانه پدری، نام عشیره ایی در کردستان، همچنین نام منطقه ایست در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، و نیز از چهره های معاصر ادبیات کرد: “شکرالله بابان” |
۲ | بابوس | کردی | نام پدر اورونت پادشاه سکایی، هم چنین نام کوهی در بانه (نگارش کردی: بابوس) |
۳ | بابیلان | کردی | لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان) |
۴ | باپیو | کردی | بادسنج (نگارش کردی: باپێو) |
۵ | باتوف | کردی | نام گیاهی است با گل های قرمز رنگ (نگارش کردی: باتۆڨ) |
۶ | باتینک | کردی | غنچه تازه شکفته (نگارش کردی: باتینک) |
۷ | باتینوک | کردی | آلاله (نگارش کردی: باتێنۆک) |
۸ | بادر | کردی | حرکت باد، فرشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر) |
۹ | بادر | کردی | جوڵانه وه ی با، فریشته ی به ڒێو به ری با = حرکت باد، فریشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر) |
۱۰ | بارلی | فارسی، ترکی | بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند |
۱۱ | بارنگ | کردی | ریزش باران همره باد (نگارش کردی: بارنگ) |
۱۲ | باروشه | کردی | بادبزن (نگارش کردی: بارۆشه) نام اصیل |
۱۳ | باریز | کردی | میوه ایی که باد آن را از درخت جدا می کند. (نگارش کردی: باڒێژ) |
۱۴ | باریزان | کردی | رواج، برکت (نگارش کردی: باڒێژان) |
۱۵ | بارین | کردی | بارندگی، بارش (نگارش کردی: بارین) |
۱۶ | بازان | کردی | جمع “باز” پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده (نگارش کردی: بازان) |
۱۷ | بازنه | کردی | النگو (نگارش کردی: بازنه) |
۱۸ | بازو | کردی | نام آهنگی (نگارش کردی: بازو) |
۱۹ | بازور | کردی | نام پرنده ایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازۆر) |
۲۰ | باژوران | کردی | جنوبی ها، طایفه ایی از کردها (نگارش کردی: باژوران) |
۲۱ | باژیر | کردی | شهر (نگارش کردی: باژێر) |
۲۲ | باژیلان | کردی | محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند. (نگارش کردی: باژیلان) |
۲۳ | باستینگ | کردی | گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ) |
۲۴ | باسکار | کردی | قدرتمند، نیرومند، توانمند در بحث و استدلال (نگارش کردی: باسکار) |
۲۵ | باشن | کردی | خوب است، عالی است (نگارش کردی: باشه ن) |
۲۶ | باشیلا | کردی | خانه به دوش (نگارش کردی: باشیلا) |
۲۷ | باغان | کردی | چند باغ میوه که در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان) |
۲۸ | باکوت | کردی | میوه ایی که توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت) |
۲۹ | بالین | کردی | کمکی دیوار و ستون، چوبی که پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: باڵێن) |
۳۰ | بامیک | اوستایی، پهلوی | بامی، درخشان، لقب شهر بلخ |
۳۱ | بانو | نام کردی | خانم، خاتون، بیبی (نگارش کردی: بانو) |
۳۲ | بانو | کردی | تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو) |
۳۳ | بانواز | کردی | باخبر ساختن مردم با صدای بلند (نگارش کردی: بانگه واز) |
۳۴ | باوان | کردی | بابان، خانه پدری (نگارش کردی: باوان) |
۳۵ | باوشین | کردی | پنکه، بادبزن (نگارش کردی: باوه شێن) |
۳۶ | باوند | کردی | اصیل، خانواده ایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه نهادند (نگارش کردی: باوه ند) |
۳۷ | باوین | کردی | صاحب، از قبایل پراکنده کرد (نگارش کردی: باوێن) |
۳۸ | بایخ | کردی | پایداری، ارزش، قدر (نگارش کردی: بایه خ) |
۳۹ | بتسابه | نام عبری | دختر، سوگند؛ نام همسر حضرت داوود (ع) و مادر سلیمان (ع) |
۴۰ | بتمان | اسم کردی | نام رودخانه ای در کردستان (نگارش کردی: به تمان) |
۴۱ | بتول | عربی | پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع) |
۴۲ | بتین | کردی | پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: به تین) |
۴۳ | بچکول | کردی | کوچک (نگارش کردی: بیچکۆل) |
۴۴ | بختان | کردی | بد شانسی (نگارش کردی: به ختان) |
۴۵ | بختوان | کردی | مدینه فاضله (نگارش کردی: به خته وان) |
۴۶ | بختور | کردی | بهروز، کامران، دارای روزگار خوش (نگارش کردی: به خته وه ر) |
۴۷ | بخشین | کردی | عفو کردن (نگارش کردی: به خشین) |
۴۸ | بدری | عربی | منسوب به بدر، ماه تمام |
۴۹ | برزی | کردی | جای بلند، سکو ، کنایه از بلند قامت (نگارش کردی: به رزی) |
۵۰ | برزین | فارسی، کردی | باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شه ماد، هم چنین نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: به رزین) |
۵۱ | برژان | کردی | کار |
۵۲ | برژانگ | کردی | مژه (نگارش کردی: برژانگ) |
۵۳ | برژنگ | کردی | مژه |
۵۴ | برژول | کردی | نگا “برژانگ”، پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژۆڵ) |
۵۵ | برسیل | کردی | نوعی گرد نان (نگارش کردی: به رسێڵ) |
۵۶ | برشیو | کردی | عصرانه (نگارش کردی: به رشێو) |
۵۷ | برفآب | کردی | آبی که از ذوب شدن برف سرازیر میشود و جویباری تشکیل می دهد. (نگارش کردی: به فراو) |
۵۸ | برقه | کردی | درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چیز دیگر (نگارش کردی: بریقه) |
۵۹ | برگام | لری | به ضم ب، ابروهایم |
۶۰ | برلیان | فرانسه | الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد. |
۶۱ | بریا | کردی | واژه ایکاش (نگارش کردی: بریا) |
۶۲ | بریار | کردی | قرار، عهد (نگارش کردی: بڒیار) |
۶۳ | برینداره | کردی | آمبولانس (نگارش کردی: برینداره) |
۶۴ | بریوان | کردی | دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند. |
۶۵ | بزان | کردی | شکست دهنده، نام روستایی(نگارش کردی: به زان) |
۶۶ | بزین | کردی | نگا “به زان” (نگارش کردی: به زێن) |
۶۷ | بژدار | کردی | سهامدار، شریک (نگارش کردی: به ژدار) |
۶۸ | بژن | کردی | قد و بالا، قامت (نگارش کردی: به ژن) |
۶۹ | بژوار | کردی | نوعی درخت سخت و خیلی محکم شبیه آبنوس (نگارش کردی: به ژوار) |
۷۰ | بژول | کردی | نگا “برژانگ” (نگارش کردی: بژۆڵ) |
۷۱ | بژوین | کردی | نگا “بژوار” (نگارش کردی: بژوێن) |
۷۲ | بژیو | کردی | قوت، مایه، زندگی (نگارش کردی: بژێو) |
۷۳ | بسمه | عبری | نام دختر اسماعیل (ع) |
۷۴ | بشدار | کردی | سهیم، شریک(نگارش کردی: به شدار) |
۷۵ | بشرا | اسم عربی | خبر خوب، دختر خوش خبر، بانوی خوش یمن |
۷۶ | بشری | عربی | بشارت، مژده |
۷۷ | بشکو | کردی | شرکت سهامی (نگارش کردی: به شکۆ) |
۷۸ | بفران | کردی | معصوم و روپاک مانند برف (نگارش کردی: به فران) |
۷۹ | بفرانبار | کردی | هنگام باریدن برف، نام اولین مه زمستان، دی ماه (نگارش کردی: به فرانبار) |
۸۰ | بکیل | کردی | شخم زن (نگارش کردی: بکێڵ) |
۸۱ | بلار | کردی | آدم شوخ طبع (نگارش کردی: به لار) |
۸۲ | بلالوک | کردی | آلوبالو (نگارش کردی: به ڵاڵوک) |
۸۳ | بلنجه | کردی | صاحب خرام، خرامان، نوعی گل خوشبو و خوش رنگ (نگارش کردی: به له نجه) |
۸۴ | بلواژ | کردی | آبگینه (نگارش کردی: به ڵواژ) |
۸۵ | بلور | عربی | نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی |
۸۶ | بلورین | عربی، فارسی | بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور |
۸۷ | بلیسه | کردی | لهیب، شراره (نگارش کردی: بڵێسه) |
۸۸ | بلین | کردی | عهد، قرار (نگارش کردی: به ڵێن) |
۸۹ | بناز | کردی | نازنین (نگارش کردی: به ناز) |
۹۰ | بنان | کردی | عنفوان (نگارش کردی: به نان) |
۹۱ | بناو | کردی | نوعی درخت محکم و سخت که به خاطر سنگینی به زیر آب فرو می رود (نگارش کردی: بناو) |
۹۲ | بناوان | کردی | کدبانو، خانه دار (نگارش کردی: بنه وان) |
۹۳ | بنرخ | کردی | قیمتی(نگارش کردی: به نرخ) |
۹۴ | بنفش | کردی | نگا “وه نه وش” (نگارش کردی: به نه وش) |
۹۵ | بنگین | کردی | زندانی ابد(نگارش کردی: به نگین) |
۹۶ | بنن | کردی | شه کوه، جای سخت درکوه (نگارش کردی: به نه ن) |
۹۷ | بنیا | عبری | تو فرزند منی |
۹۸ | بنین | کردی | نوعی گیاهی خوراکی که در بهار میروید (نگارش کردی: به نین) |
۹۹ | بورچین | کردی | مرغابی ماده (نگارش کردی: بورچین) |
۱۰۰ | بوکان | کردی | زیبارویان، عروس ها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان) |
۱۰۱ | بوکبویانی | کردی | نو عروس (نگارش کردی: بوکێ) |
۱۰۲ | بوکین | کردی | خیمه شب بازی (نگارش کردی: بوکین) |
۱۰۳ | بونخوش | کردی | خوشبو (نگارش کردی: بۆنخۆش) |
۱۰۴ | بوندار | کردی | دارای بوی خوش (نگارش کردی: بۆندار) |
۱۰۵ | بوین | کردی | خوشبو (نگارش کردی: بویان) |
۱۰۶ | بوین | کردی | قانع (نگارش کردی: بوێن) |
۱۰۷ | بهار | فارسی، کردی | نام اولین فصل سال، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان که مرکز کردستان در دوره سلجوقی بوده، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد “ملک الشعرای بهار”، (نگارش کردی: به هار) |
۱۰۸ | بهجت | نام عربی | شادمانی |
۱۰۹ | بهشت | فارسی، کردی | فردوس، جنت (نگارش کردی: به هه شت) |
۱۱۰ | بی بی گل | فارسی، ترکی | بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده |
۱۱۱ | بی بی ماه | فارسی، ترکی | بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده |
۱۱۲ | بی بی ناز | فارسی، ترکی | بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده |
۱۱۳ | بی توش | نام کردی | همیشه سایه (نگارش کردی: بێتوش) |
۱۱۴ | بی خال | اسم کردی | بی نشان (نگارش کردی بێخاڵ) |
۱۱۵ | بی خم | کردی | آرامش (نگارش کردی: بێخةم) |
۱۱۶ | بی نظیر | فارسی، عربی | بی (فارسی) + نظیر (عربی) بی مانند، بی همتا |
۱۱۷ | بی وینه | کردی | بی نظیر (نگارش کردی: بێوێنه) |
۱۱۸ | بیان | کردی | بامداد، پگاه (نگارش کردی: به یان) |
۱۱۹ | بیانه | کردی | نگا ” به یان” (نگارش کردی: به یانه) |
۱۲۰ | بیبون | کردی | گلی وحشی که در کوهستانهای کردستان فراوان سبز میشود، بابونه (نگارش کردی: به یبون) |
۱۲۱ | بیبون | کردی | گلی وحشی که در کوهستانهای کردستان فراوان سبز میشود، گل بابونه (نگارش کردی: به یبۆن) |
۱۲۲ | بیچم | کردی | هیئت، سیما (نگارش کردی: بیچم) |
۱۲۳ | بیرون | کردی | پرندهای که محل زندگی ندارد (نگارش کردی: بێرون) |
۱۲۴ | بیری | کردی | زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بێری) |
۱۲۵ | بیریفان | کردی | دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار (نگارش کردی: بێریڨان) |
۱۲۶ | بیسان | کردی | جالیز (نگارش کردی: بێسان) |
۱۲۷ | بیستان | کردی | جالیز (نگارش کردی: بێستان) |
۱۲۸ | بیسو | کردی | بی گمان، کمین گاه شکارچی (نگارش کردی: بێسۆ) |
۱۲۹ | بیشو | کردی | بی حد، بی اندازه (نگارش کردی: بێشۆ) |
۱۳۰ | بیکژ | کردی | هموار، صاف (نگارش کردی: بێکه ژ) |
۱۳۱ | بیکن | کردی | بدون رقیب، یگانه (نگارش کردی: بێکن) |
۱۳۲ | بیگرد | کردی | بی رقیب، کنایه از بسیار زیبا (نگارش کردی: بێگه رد) نام دختر کردی |
۱۳۳ | بیگم | ترکی | به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان |
۱۳۴ | بیلو | کردی | جویبار کوتاه مدت (نگارش کردی: بێلو) |
۱۳۵ | بینور | کردی | دیدنی (نگارش کردی: بینه وه ر) |
۱۳۶ | بینیار | کردی | بیننده (نگارش کردی: بێنیار) |
۱۳۷ | بیور | کردی | بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بێوه ر) |
۱۳۸ | بیوی | کردی | انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بێوه ی) |