نام های پارسی پسر با حرف ر - همراه با معنای اسم
- ۱ راتین رادترین، بسیار جوانمرد، هم چنین اسم یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
- ۲ راد جوانمرد، سخاوتمند، بخشنده، بزرگمنش، خردمند، دانا
- ۳ رادان مرکب از راد به معنی جوانمرد + پسوند نسبت، کسی که منسوب به جوانمردی است، همچنین یکی از توابع اصفهان
- ۴ رادبرزین از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم فرماندار زابلستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
- ۵ رادبه مرکب از راد (بخشنده یا خردمند) + به (خوبتر، بهتر)
- ۶ رادفرخ از شخصیت های شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی
- ۷ رادمان دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
- ۸ رادمهر مرکب از راد (بخشنده) + مهر (خورشید)، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
- ۹ رادنوش مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
- ۱۰ رادوین جوانمرد
- ۱۱ رادین بخشنده، جوانمرد
- ۱۲ راشا راه عبور
- ۱۳ رام از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین
- ۱۴ رام برزین از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
- ۱۵ رامان نام وزیر کیقباد پادشاه کیانی
- ۱۶ رامبد نگهبان و پاسدار آرامش
- ۱۷ رامشاد مرکب از رام (آرام یا مطیع) + شاد (خوشحال)، آنکه شخصیتی آرام و شاد دارد.
- ۱۸ رامی رامتین اسم پسر ایرانی
- ۱۹ رامیاد زامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم
- ۲۰ رامیار رمه یار چوپان، شبان نام زیبای فارسی
- ۲۱ رامین عاشق ویس در منظومه ویس و رامین
- ۲۲ رایان اندیشمند، فکر کننده، فکور، مرکب از راه (فکر و اندیشه) + پسوند فاعلی
- ۲۳ رایبد به ضم ب، به معنی حکیم، دانا، دانشمند، خداوندگار خرد، مرکب از رای (به معنای دانش و خرد) + بد (پسوند ملکیت)
- ۲۴ رایین نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی
- ۲۵ رایان راهنما
- ۲۶ رزمان نام یکی از سرداران دیلمیان
- ۲۸ رسا به صدای واضح که به راحتی قابل شنیدن است (به گوش می رسد) گفته می شود، موزون و بلند، هم چنین به معنی آنچه به راحتی قابل درک است، ونیز به معنی توانا در رسیدن به هدف یا رسیدن به جایی، بلیغ، واضح، کنایه از شخص رشید و خوش قد و قامت نیز هست.
- ۲۹ رستار نجات یافته، رها شده
- ۳۰ رستم در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان)، نام پهلوان اسطوره ای شاهنامه فردوسی
- ۳۱ رستهم = رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر،دلاور، پهلوان)، نام پهلوان شاهنامه
- ۳۲ رشنواد از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای مادر داراب و شناسنده داراب و به حکومت رساننده او
- ۳۳ رغمان از شخصیت های شاهنامه فردوسی است و نیز اسم یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی
- ۳۴ رکسار پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام
- ۳۵ رمیار رامیار
- ۳۶ روزبه به معنی بهروز، خوشبخت، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر(ص)، نام اصلی ابن مقفع دانشمند معروف ایرانی قرن دوم
- ۳۷ روزبهان نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح
- ۳۸ روزک روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
- ۳۹ روزمهر خورشید روز، درخشان
- ۴۰ روشاک نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
- ۴۱ روماک در گویش مازندران راست و منظم
- ۴۲ روهام نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی
- ۴۳ روهان نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای (سیرت نیک) + پسوند نسبت
- ۴۴ رهام از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
- ۴۵ رهان نام یکی از سرداران پارسی در جنگهای باختر
- ۴۶ رهی غلام، بنده
- ۴۷ ریو ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
- ۴۸ ریونیز = ریو، از شخصیتهای شاهنامه، اسم دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران