ردیف |
اسم
فارسی |
معنی
نام |
۱ |
آباد |
سالم،
آراسته، تندرست، مرفه |
۲ |
آبادیس |
اسم یکی از
پزشک های دوره هخامنشی |
۳ |
آباریس |
موبد
مشهور سلسله هخامنشی |
۴ |
آباقا |
اسم
فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول |
۵ |
آباگران |
نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی |
۶ |
آبان |
نام فرشته
نگهبان آب،
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام
روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
۷ |
آبان زاد |
زاده
آبان، کسی که در ماه آبان به دنیا آماده باشد. |
۸ |
آبان یاد |
به یاد آبان یا
کسی که یادآور ماه آبان است. |
۹ |
آباندان |
نام
فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم |
۱۰ |
آبدست |
به معنی چابک،
تر و فرز، تردست |
۱۱ |
آبرلی |
آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) = دارای آبرو، آبرومند (اسمی فارسی – ترکی) |
۱۲ |
آبرو |
حیثیت، شرف،
قدر |
۱۳ |
آبستا |
اوستا،
کتاب مقدس زرتشتیان، بنیاد، اساس، اصل |
۱۴ |
آپاسای |
نام منشی شاپور
اول پادشاه ساسانی |
۱۵ |
آتردین |
آَذردین،
نام بهدینی در اوستا
نام
اصیل فارسی |
۱۶ |
آتروان |
صورت دیگری از
اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی |
۱۷ |
آتروپات |
محافظ
آتش، نگهبان آتشکده، نام یکی از فرماندهان قوم ماد |
۱۸ |
آترون |
صورت دیگری از
اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی |
۱۹ |
آترینا |
آترین،
آذرین،
نام پسر اوپَدرَم که به نوشته
سنگ نوشته بیستون در دوره داریوش هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را
پادشاه خوزستان خواند. |
۲۰ |
آترینه |
= آترینا، صورت
دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان
داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند. |
۲۱ |
آتش
برزین |
آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین (با شکوه) |
۲۲ |
آتشزاد |
زاده آتش |
۲۳ |
آتیلا |
نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد. |
۲۴ |
آثویه |
صورت دیگر
آبتین، روح کامل و درستکار، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیت های
شاهنامه فردوسی نیز می باشد. |
۲۵ |
آخش |
نام موبدی در ایران قدیم، ارزش، قیمت، بها
اسم پسرانه |
۲۶ |
آداد |
مأخوذ از
افسانه گیل گمش بابلی، خدای هوا، توفان و باران |
۲۷ |
آدخ |
(به فتح ت) خوب، مبارک، نغز، خجسته، میمون، برآمدگی های کوچک تپه مانند
روی زمین (تل به ضم ت) |
۲۸ |
آدلی |
نامور، نامدار،
معروف |
۲۹ |
آدیش |
آتش، اخگر، شراره آتش |
۳۰ |
آدین |
آرایه هایی که
با آن کوی و برزن را در نوروز یا هنگام ورود اشخاص بزرگ تزیین می کنند. |
۳۱ |
آذرآیین |
نام چهارمین آتشکده از هفت آتشکده ایرانیان |
۳۲ |
آذران |
آتش ها |
۳۳ |
آذربابا |
به
معنی پدر آتش، اسم پدر فرهاد کوهکن که هنر سنگ تراشی را به فرزندش آموخت. |
۳۴ |
آذرباد |
آذرپناه یا کسی
که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، هم چنین اسم
یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین |
۳۵ |
آذربان |
نگهبان آتش |
۳۶ |
آذربرزین |
آتش باشکوه یا
شکوه آتش مرکب از آذر (آتش) + برزین (با شکوه)، نام نوه رستم و پسر فرامرز
که سپهسالار بهمن بود، نام یکی از آتشکده های مهم در زمان ساسانی |
۳۷ |
آذربه |
بهترین آتش، نام پسر آذرباد از خاندان کیانیان |
۳۸ |
آذربهرام |
نام پسر آذرنوش |
۳۹ |
آذرپاد |
صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست. |
۴۰ |
آذرپی |
دارای قدمی چون
آتش |
۴۱ |
آذرتاش |
آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند. |
۴۲ |
آذرتوس |
صورت دیگر
آذرطوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد. |
۴۳ |
آذرجوش |
پهلوانی در داستان سمک عیار
اسم
ایرانی |
۴۴ |
آذرخش |
صاعقه، نام
نهمین روز از ماه آذر |
۴۵ |
آذرداد |
داده آتش، اسم پدر آذرباد از خاندان کیانیان |
۴۶ |
آذرشب |
فرشته نگهبان
آتش که همواره در آتش است، نام آتشکده ای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و
گنجهای خویش را در آن پنهان نمود. |
۴۷ |
آذرشسب |
مخفف آذرگشب، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده |
۴۸ |
آذرشن |
آفتاب پرست
سمندر، اسم پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه |
۴۹ |
آذرطوس |
صورت دیگر آذرتوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد. |
۵۰ |
آذرفر |
دارای شکوه
وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشی |
۵۱ |
آذرفرنبغ |
یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان در دین زرتشت |
۵۲ |
آذرکار |
آتشکار |
۵۳ |
آذرکیش |
آتش پرست، دارای دین زرتشتی |
۵۴ |
آذرکیوان |
نام
موبدی زرتشتی، مؤسس آیین خاصی به همین نام |
۵۵ |
آذرگشسب |
مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش |
۵۶ |
آذرماهان |
ماه آتشین |
۵۷ |
آذرمهربرزین |
مرکب از آذر + مهر + برزین، شکوه محبت خورشید، مهربانی خورشید، نام یکی از
موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان |
۵۸ |
آذرنرسی |
نام
پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی |
۵۹ |
آذرنگ |
روشن و نورانی، آتش |
۶۰ |
آذرنوش |
نوش آذر، آتش
جاویدوان،گرمای همیشگی، نام دومین آتشکده از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان |
۶۱ |
آذروان |
آذربان، آتش بان، نگهبان آتشکده |
۶۲ |
آذین فر |
پسر باشکوه و
آراسته |
۶۳ |
آراج |
آراد، اسم روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
۶۴ |
آراد |
آراج، نام روز
بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را
مبارک و سفر را شوم می دانند. |
۶۵ |
آراز |
گویش ترکی رودخانه ارس |
۶۶ |
آرازش |
صدقه انفاق در
راه خدا |
۶۷ |
آرام |
آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت |
۶۸ |
آرپان |
آرین، منسوب به
قوم آریایی، منسوب به ایران |
۶۹ |
آرتا |
ارتا(به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است. |
۷۰ |
آرتاباز |
نام
فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی |
۷۱ |
آرتابان |
اردوان |
۷۲ |
آرتاپارت |
نام نگهبان
کوروش دوم پادشاه هخامنشی |
۷۳ |
آرتام |
والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی |
۷۴ |
آرتان |
اسم اصیل فارسی: نام برادر داریوش
پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب |
۷۵ |
آرتمن |
نام برادر بزرگ تر خشایارشاه (پسر کوروش پادشاه هخامنشی) |
۷۶ |
آرتوان |
اردوان ، یاری
کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی |
۷۷ |
آرتیمان |
مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه،
اندیشه مقدس، تفکر پاک، همچنین نام روستایی از توابع تویسرکان که زادگاه
میر رضی الدین آرتیمانی از شاعران عهد صفوی است. |
۷۸ |
آرتین |
آرش، عاقل و
زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر
پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است. |
۷۹ |
آردا |
آرشا، مقدس |
۸۰ |
آرسام |
آرشام، خرس،
زورمند، دارای زور خرس، همچنین اسم پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان
هخامنشی |
۸۱ |
آرسان |
نام
پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی |
۸۲ |
آرسین |
پسر آریایی |
۸۳ |
آرش |
عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان
منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است. |
۸۴ |
آرشا |
آردا ، مقدس |
۸۵ |
آرشام |
به
معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از
خاندان هخامنشی |
۸۶ |
آرشامه |
= آرشام |
۸۷ |
آرشان |
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی |
۸۸ |
آرشاویر |
مرد مقدس، نام
یکی از پادشاهان اشکانی |
۸۹ |
آرشاویر |
مرد مقدس |
۹۰ |
آرمان |
آرزو، از
شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۹۱ |
آرمناک |
ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند. |
۹۲ |
آرمین |
از شخصیتهای
شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز |
۹۳ |
آرمینی |
سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی |
۹۴ |
آرنا |
نام روستایی
در نزدیکی نقده |
۹۵ |
آروکو |
ایرج، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، نجیب نجیب زاده |
۹۶ |
آرون |
صفت نیک و خصلت
پسندیده |
۹۷ |
آروین |
تجربه، آزمایش امتحان آزمون |
۹۸ |
آریا |
نژاد
هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش
بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام
میهن عزیز ما ایران از این کلمه گرفته شده است. |
۹۹ |
آریاباد |
آریاپاد نگهبان قوم آریایی |
۱۰۰ |
آریابان |
نگهبان قوم
آریایی |
۱۰۱ |
آریابد |
به
ضم ب، آریا + بد (صاحب و سرور) = سرور قوم آریایی، بزرگ آریاییان |
۱۰۲ |
آریابرز |
شکوه آریایی،
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی |
۱۰۳ |
آریاراد |
آریا + راد (جوانمرد بخشنده دانا شجاع) آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی
دانا، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی |
۱۰۴ |
آریارامنه |
آرام کننده
آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی |
۱۰۵ |
آریارمن |
رامشگر آریایی، شادی آور از نژاد آریایی |
۱۰۶ |
آریاز |
نام یکی از
سرداران هخامنشی |
۱۰۷ |
آریاسب |
دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی |
۱۰۸ |
آریافر |
دارای فر و
شکوه آریایی |
۱۰۹ |
آریاک |
نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه |
۱۱۰ |
آریاگیو |
به فتح گ، سکون
ی، سکون و، آریا + گیو (سخنور) = سخنور آریایی، نام یکی از سرداران ایرانی
در روزگار باستان |
۱۱۱ |
آریامن |
دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی
اسم
ایرانی |
۱۱۲ |
آریامنش |
دارای خوی و
رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی |
۱۱۳ |
آریامهر |
برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی،
لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی
به محمدرضا پهلوی داده شد. |
۱۱۴ |
آریو |
نام یکی از
سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر
مقدونی |
۱۱۵ |
آریوبرزن |
آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی
زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی |
۱۱۶ |
آریوبرزین |
آتش
ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان
داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی |
۱۱۷ |
آریوراد |
نام
پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ایرانی و جوانمرد |
۱۱۸ |
آریه |
اسم سپهدار
ایرانی طرفدار کوروش پادشاه هخامنشی |
۱۱۹ |
آزاد |
رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده، فارغ و آسوده، درختی جنگلی و
بلند،رها شده از تعلقات دنیوی |
۱۲۰ |
آزادبه |
آزاد (رها) +
به (سالم و خوب)، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ایرانی
در قرن دوم |
۱۲۱ |
آزادسرو |
همچون سرو زیبا و بی تعلق، بزرگوار و متواضع، از شخصیتهای شاهنامه، نام
مردی دانا و پرهیزکار در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
۱۲۲ |
آزادفروز |
رهایی بخش،
آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
۱۲۳ |
آزرمگان |
با
حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، همچنین اسم پدر فرخزاد سردار
ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۱۲۴ |
آژند |
پیوند دهنده،
چسباننده، در اصطلاح بنایی ملاطی که بین ردیفهای آجر میگذارند. |
۱۲۵ |
آژنگ |
چین و شکنی که بر پوست بدن و بخصوص پیشانی می افتد، خشم، موج کوتاهی که
روی سطح آب ایجاد می شود. |
۱۲۶ |
آسپاداس |
آخرین پادشاه
ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد |
۱۲۷ |
آسپیان |
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون
پادشاه پیشدادی |
۱۲۸ |
آستیاژ |
آسپاداس،آخرین
پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد. |
۱۲۹ |
آسدین |
نام موبدی در سده دهم یزگردی |
۱۳۰ |
آسیدات |
آسیداد،نام یکی
از بزرگان هخامنشی |
۱۳۱ |
آسیداد |
آسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی |
۱۳۲ |
آسیم |
استاد بزرگ
مرتبه واستاد عظیم الشأن |
۱۳۳ |
آفریدون |
فریدون،
از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و
به بند کشنده ضحاک ماردوش
اسم دخترانه |
۱۳۴ |
آقاجان |
آقا (مغولی) +
جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ |
۱۳۵ |
آقاگل |
آقا (مغولی) + گل (فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان |
۱۳۶ |
آکام |
نتیجه،
ثمره، سود، فایده |
۱۳۷ |
آمنید |
نام
دبیر داریوش پادشاه هخامنشی |
۱۳۸ |
آموی |
رود جیحون،
آمودریا |
۱۳۹ |
آناگ |
نام
یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی |
۱۴۰ |
آوادیس |
ارمنی مژده،
نوید |
۱۴۱ |
آوگان |
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و
پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی |
۱۴۲ |
آوه |
از شخصیتهای
شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی |
۱۴۳ |
آوید |
مشتاق و خواهان |
۱۴۴ |
آیین گشسب |
از شخصیتهای
شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی |
|
|
|
اسم های فارسی پسرونه با حرف الف قسمت دوم
|